صف رستوران در شوروی
- فرهاد سعیدی
- Dec 17, 2020
- 2 min read
Updated: Dec 18, 2020
در اواخر شوروی، چند رستوران تعاونی همانند رستورانهای غربی و يا ساير کشورها براه افتاده بودند تا اتباع خارجی بتوانند با نشستن و سفارش غذا بگونۀ دلخواه، به آرامی ساعتی را در آنجا بگذرانند، چيزی که چند سال پيش کمياب بود و گاه وجود هم نداشت.
در جای ديگر گفته ام که رستوران در زمان شوروی ترکيبی بود از کاباره، ديسکوتک و رستوران، در حجمی بسيار وسيع، برای مثال رستوران هایی وجود داشتند که گنجايش چند هزار نفر را داشتند و در آنها سه ارکستر بزرگ به اجراء موسيقی های تند می پرداختند، اما صدای هیچ يک مانع ديگری نمی شد.
اما ورود به اين رستورانها که عليرغم تنوع خدمات، بسيار ارزان هم بودند، تنها با کوپن هائی امکانپذير بود که سازمانها و کارخانجات به کارکنانشان برای تفريح مي دادند.
در اين رستورانها دادن سفارش امکان نداشت، بدينگونه که پيش غذا و نوشيدنی به تعداد افراد هر ميز، از پيش چيده شده بود، و مشتری نميتوانست سفارش اضافه بدهد حتی اگر می خواست پولش را هم بپردازد!
در اواخر شوروی چند تن از کارکنان اصلی و مديران رستوران ها به تعداد ميزها می افزودند و آنها را با سهميۀ ميزهای ميهمانان اصلی آن شب پر ميکردند.
اين کار نه تنها دزدی از حق آن کسانی بود که کوپن داشتند، بلکه اضافه کردن ميز، سطح آزاد رستوران برای رقصيدن مردم را هم تنگ می کرد، اما کسی را زبان اعتراض نبود.
در جلوی درب ورودی چند گردن کلفت می ايستادند و آن ميزها را به متقاضی می فروختند که قيمت آنها مثلن برای شش نفر بيست دلار ميشد که برای غربی ها بسيار ارزان بود.
البته به اين سادگی هم نبود و می بايست تبحر رسيدن به فروشندۀ ميز، که کار پيچ درپيچی بود، را هم می داشتی.
يک روز جلوی ورودی يکی از رستورانها چند توريست آمريکایی در حال داد و فرياد بودند که چرا مانع ورود آنها به رستوران ميشوند و جالب اينکه نه اينها روسی بلد بودند و نه دربان رستوران انگليسی ميدانست، تنها هر دوطرف بر سر يکديگر فرياد ميکردند.
بالاخره دوستان ما دخالت کردند و با ترجمه، موقعيت را برای طرفين روشن کردند، اما آمريکائی ها بنای داد و فرياد گذاشتند و رو به دوست من گفتند مگر اين احمق ها نمی فهمند که اگر بخواهند برادر بزرگتر (منظور آمريکا) پول بياورد و اينها را از فقر نجات دهد، اينها بايد مطيع باشند و احترام بگذارند!
حرفش، البته شعارهايش را قطع کردم و گفتم، تا آنجا که چه خواهد شد، راه زيادی در پيش است اما شما امشب بايد شام بخوريد و برنامه ببينيد، حال اگر ميخاهيد، با اينها معامله کنيد و شر را کم کنيد.
مرد ميانسال آمريکایی صدايش را بلند کرد و با کلماتی اهانت بار گفت غلط کرده اند و ما بايد به داخل برويم.
دربان رستوران او را به چند قدم آنطرف تر راهنمائی کرد و گفت لطفن همانجا بايست و داد بزن.
ناگزير ما از اينها جدا شديم و به داخل رستوران رفتيم، در حاليکه آنها همچنان فحاشی ميکردند و دربان گویی اصلن نمی شنيد.
Comments