top of page

سانسور گربه در سريال تلويزيونی

  • فرهاد سعیدی
  • Jan 18, 2022
  • 1 min read




شنيدم که شيخان ضد هنر سر رشته از دستشان شد به در

هم آنان که هر چيز سانسور کنند هنر را به شمشير ناسور کنند

چنان قافيه آمدستشان به تنگ که حالی نگويند غير از جفنگ

پس از هتک انسان زمين و زمان به سگ هم زدند تهمت اين ناکسان

که باشد نجس اين و دوری از او بود امر واجب و بی گفتگو

چو اينهم کفايت نکرد بهرشان بگسترده اندی همی مکرشان

که حالی شده نوبت گربه ها چو گويا به آخوند زدند حقه ها

بگفتند شيخان که گربه بد است شمار گناهش فزون بر صدست

برانيدشان از همه لانه ها هم از شهر و صحرا و هم خانه ها

نبيند کسی صورت زشتشان که زشتست هم ديدن ژستشان

به تصويرشان هم نبايد کشيد چنين زشت رويان خدا نافريد

نشايد بمانند درين بوم و بر کسی هم نبيند ازينان اثر

شنيد اين خزعبل يکی گربه ای که می خورده بودی ولی جرعه ای

پريدی به سرعت به يک شاخه ای کنار گذرگاه و بر بافه ای

بگفتا چه بنشسته ايد ابلهان مر اين قصه هرگز نبوده نهان

که ملا هرآن ميکند خوی اوست کسی را ندارد چنان خويش دوست

اگرچه جهانی بود دشمنش به مکر و فسون نشکند هيمنش

چو ابله زيادست اندر جهان همين است که ملا سوارست برآن

تو ای موش پنهان به سوراخ خويش تو را نيز نوبت بيايد به پيش

که چون آز ملا تکانی خورد هرآنرا که خواهد تواند خورد

نيانديشد از آدم و شير نر چو آتش بسوزد همه خشک و تر

نجات تو از شر ملا نشد که با شير مادر درون تو شد

کنون همتی بايدت شيروار که آئی برون زين درشتی بار


18/01/2022

Comments


©Farhad Saidi 2021

  • Facebook
bottom of page