گورخواب
نوشته شده توسط: فرهاد سعیدی•

گورخوابم،
خانه ام گور شماست،
ترسی از مردن ندارم چونکه مرگ
همنشين هرشب اين خوابگاهست
راستی فردا که را خواهند آورد تا سپارندش بخاک،
اندرين گوری که اکنون سرپناه و خانۀ اميد ماست
میکند اين گور آيا جسم او را نيز گرم،
تا برآيد صبحگاهان زين مغاک،
کيسه ای بر دوش و جويد نان خويش،
از ميان گود خاشاک و ورای تل خاک،
يا که او اين خانه را از من بگيرد تا ابد،
تا کند جانش به خاک ما فقيران پاک پاک