همه شعر ها

تا آدمی
تا آدمی
روزی که دانستم که من شمعم ميان انجمن
روزگار
روزگار
جانا تو روزگارت با ما بسر نبردی هرگز غم عزيزان اندر بَدا نخوردی
یاد شاعران
یاد شاعران
ياد ايامی که ما خوش شاعرانی داشتيم در ميان انجمن­ها ساحرانی داشتيم
کهنسالی
کهنسالی
کهنسالی چنان پيچيده تخمم         که گوئی گاو نر در زير شخمم
خبرم نیست
خبرم نیست
چند و چند با تو بگويم که ز دنيا خبرم نيست غنچه­ ای در ره بادم که اميد ثمرم نيست
گورخواب
گورخواب
گورخوابم
غرور
غرور
پای تو گرچه هست بر لب گور در سرت هست گردباد، باد غرور
آخوند
آخوند
آخوند، چه داده ای تو به خرهای منبرت کين گونه با نوای تو عرعر همی­ کنند
همین دم زنده ام
همین دم زنده ام
بر فراز صخره­ ای سخت و بلند ايستاده مرد درويشی نژند
ویروس و شیخ
ویروس و شیخ
بپرسيدم ز ويروس ووهانی تو ای آشفته گردانده جهانی
تبلیغ دین
تبلیغ دین
دين اگر بيرون توانستی کشيد مردم بيچاره زين جهل شديد
حاکمان کلاش
حاکمان کلاش
اين حاکمان کلاش، در اوج بی­ کمالی دم مي­زنند يکسر از همت و تعالی
غزلواره: شاهانه
غزلواره: شاهانه
شاهانه زيستندی شاهان، بسی به ايران مردم به اندکی نان، راضی بدند و شادان
در میان گرگها
در میان گرگها
گوسپندان پروريدن در کنام گرگها ديوانگيست در ميان کوسه ها ماهی گرفتن هم نشان عقل نيست
 فتنه گران
فتنه گران
گفتا که دلم يکدله با فتنه گرانست گفتم که نگو، فتنه گران نيز دکانست
گه سگ تقلبی
گه سگ تقلبی
زمانی بيشتر کالاهای بازار تقلبی بود و مردم ازين بابت ناراضی!