رشوه گيری پليس راهنمائی بويژه در مسکو
- فرهاد سعیدی
- Jan 18, 2021
- 3 min read
معروفست که يکی از مشکلات روسيۀ پس از فروپاشی، گسترش رشوه خواری ريز و درشت در گوشه گوشۀ جامعه می باشد که اگر مردم راههای تعامل با آن را نمی دانستند، می توانست فجايعی به بار آورد.
روزمره ترين برخورد با اين پديده، روبروئی با پليس راهنمائی بود که گمانم هنوز هم باشد، که برای هر راننده بسيار پيش آمده است.
لازم نيست شما خلافی مرتکب شويد تا پليس شما را متوقف و جريمه کند، بلکه نبايد در دسترس و بقول اهالی، تيررسش قرار بگيريد، ازينرو بعضی با گريز از پليسی که دستور توقف داده، از مهلکه ميگريزند که زهی خيال باطل، زيرا همکارش که پانصد متر دورتر ايستاده و پليس اولی با بی سيم خبرش کرده، رانندۀ فراری را با تمهيداتی گاه خشن، متوقف می سازد!
اما به ندرت ماجراجويانی هستند که از پليس دوم هم می گريزند و اينجاست که برای متوقف کردن يک متخلف رانندگی پليس های ناحيه به آماده باش در می آيند که گاهی موفق می شوند و گاهی نه!
هرچه اين موش و گربه بازی وسيعتر شود، جريمۀ نقدی هم سنگين تر ميشود، اما اگر پس از اينهمه تعقيب و گريزمعلوم شود که اتوموبيل متعلق به شخص با نفوذی بوده، آنگاه پليس ها با سبيل آويزان به سر پستهای خود بر ميگردند و در پی شکار ديگری کمين می کنند!
حال می پرسيد چرا نمرۀ متخلف را يادداشت نمي کنند تا پسان جريمه شود؟ زيرا در آنصورت به پليس چيزی نمی رسد!
گاه پليس های راهنمائی تابلوها را به گونۀ متغير در هرکجا که بخواهند، بويژه در جائی که بسيار روشن ديده نشود، قرار ميدهند و منتظر اتوموبيلهای گرانقيمت می ايستند.
در يکی از خيابانهای مرکزی مسکو، هيچگونه علامت ايستادن يا توقف ممنوع ديده نمي شد و پليس راهنمائی هم مدام آنجا حضور داشت، شاهد جر و بحث يک خارجی بودم که پليس می خواست جريمه اش کند و او اعتراض می کرد و می گفت اينجا که هيچ علامتی نيست، شما هم که بهنگام پارک کردن من اينجا بوديد، پس چرا بمن نگفتيد که اينجا پارک ممنوع است؟ پليس هم می گفت وظيفۀ من جريمه کردنست نه راهنمائی رانندگان!
شخصی می گفت، نگذاريد حتا بی گناه در دام پليس گرفتار شويد، و اگر شديد به بی گناه بودن خود تکيه نکنيد که صد جرم برايتان مينويسند و اگر زود به داد خود نرسید و نپردازید، سروکارتان با بازداشتگاه پليس و سپس با پرونده به دادگاهست! با طی هريک از مراحل، آنچه بايد بپردازيد بيشتر و بيشتر ميشود و اگر حتا در آخرين مرحله نتوانيد خود را، البته با پرداخت نجات دهيد شما با پروندۀ ساخته شده روانۀ زندان می شويد، زنداني که بسا برگشتی نداشته باشد.
بدينسان بهترين راه اين خواهد بود که در اولين مرحله بی سر و صدا با پليس کنار بيائيد و جان و وقت خود را آزاد کنيد.
يک خارجی تعريف می کرد که روزی به همين ترتيب و بدون خلاف، با ايست پليس متوقف شده و پليس از او مدارک خواسته! منظور از مدارک هم اسناد مربوط به اتوموبيل و گواهی رانندگی نيست، بلکه گذرنامه و ثبت آدرس و هر سند ديگر را هم ميگيرند و پس نمی دهند.
شخص مذکور به پليس گفته بود، يا تخلف مرا توضيح بده و با نشان دادن مادۀ قانونی مربوطه مبلغ جريمه مربوطه را روشن کن و يا اسنادم را بدهيد تا من بروم!
پليس گفته بود که من سواد خواندن مدارک شما را ندارم و بايد صبر کنيد تا رئيس بيايد!
کی می آيد؟ نميدانم، خبر داده ام.
سرآخر می گويد ببخشيد، رئيس گرفتارست بايد شما را به ادارۀ پليس ببرم.
کی؟ وقتی که کارم اينجا تمام شود.
کی تمام ميشود؟
يکی دو ساعت ديگر، و مرد خارجی بيچاره که فشار ادرار او را کلافه کرده بود، به همسر و وکيلش زنگ می زند که بيايند ادارۀ پليس.
بالاخره پليس اين آقا را به ادارۀ پليس می برد و آنجا او را با رفتاری اهانت بار بين جانيان و مستان زندانی ميکنند.
نهايتن با کمک وکيل و پرداخت مبلغی سنگين ساعت چهار صبح آزاد ميشود.
وکيلش گفته بود شانس آوردی که به دادگاه و زندان نرفتی!
آن شخص می گفت، تا يک سال کابوس آن حادثه آزارم می داد و هنوز هم نمي توانم پليسی را در خيابان ببينم و از اينکه با من کاری نداشته باشد، خوشحال نشوم.
بومی ها در بين اسنادشان پول می گذارند و چون پليس متوقفشان کند، نشان ميدهند تا پليس بداند که راننده اهل معامله است و اگر مبلغ کم با شد، می فهماند تا راننده بيشترش کند.
اما رانندگان حرفه ای هميشه در ميان اسنادشان مبالغ مختلفی آماده دارند تا بر حسب نوع تخلف با سرعت و دور از نظر ديگران به پليس بپردازند.
ظريفی می گفت اگر آدرسی را نميدانی، از پليس نپرس که متوقفت می کند و بقيۀ ماجرا.
اين تنها اشاره ای بود.
Comments