جمعی اسیر بلاهت، ذليل دين/ درمانده ايد و گرفتار اين نمين / با اينکه پشتتان بشکستست زير بار/ اين بار دين ننهيدی دمی زمين/

ای نفت بسوزی که بسوزی تو جهانی / شرمت که تو ما را نه ازين سوز رهانی

برای خارجی ها سالن اينتوريست وجود داشت که از آنجا با اتوبوس به سوی هواپيماهايشان برده می شدند ولی

در زمان شوروی، خارجی ها می بايست هتل و بلیط هواپیما را به ارز می پرداختند و اين در قياس با ارزش بالای ارزهای خارجی در بازار سياه گران می شد

سر گلهای بهار/ در گريبان شده از باد خزان/ باد پائيز گزنده ست / بی امان تازنده ست

در شوروی يکنوع بوروکراسی بی منطق و کور که هنوز هم ازبين نرفته، حاکم بود که ميتوان گفت باعث بسياری از سردرگمی ها و شکستها شده بود...

اوايل انقلاب بود که مرا آگاه نمودند که بازار صادرات خاويار ايران دچار اختلالاتی شده و اگر بتوانم در اين راستا همکاری نموده و صادراتی سالم...

ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند/ تا تونانی به کف آری که ملا بخورد

هرکسی مِی می ننوشد، هان خرست/ هرکه می نوشد و ننيوشد خرست ...

راه عقلت بزنند گر تو به مسجد بروی/ هان به مسجد مرو ای جان که نگردی ناپاک

گفتم که شيخ تخمت اگر لای تخته رفت؟/ گفتا تو با دودست همی تخم خود بگير

ملا که خورده است بسی مال مردمان/ حالی برآن شده که شود جالِ مردمان/

شده ايران ز خواری چون ته چاه / که جم را در کران چاه خستند

خبر و نظر فوق مرا چنان درهم کوبيد که اگر سر پا ايستاده بودم، يقينا نقش بر زمين می شدم.

تو را که نام درخشد بتارک ايران ، چه حاجتست نهند نام تو به کوی و خيابان